با صدای باران از خواب بیدار می شوم. دوست دارم این گونه پر از آرامش بیدارم کنی...
حس زلالی باقی می ماند. زمزمه ای بر لب. بیدار هستم یا خوابم هنوز؟ نمی دانم
حس زلالی باقی می ماند. زمزمه ای بر لب. بیدار هستم یا خوابم هنوز؟ نمی دانم
مانند ترانه بر لب آویخت و رفت
مانند بهانه بر شب آویخت و رفت
چون سوختن وجود تب دارم دید
مانند تگرگ، رو تب ریخت و رفت
مانند بهانه بر شب آویخت و رفت
چون سوختن وجود تب دارم دید
مانند تگرگ، رو تب ریخت و رفت
<$BlogItemCommentCount$> Comments:
<$BlogCommentBody$>
<$BlogItemCreate$>
<< Home