دوباره مي رسد از راه، عطر پاك و غريبش
پيچيدن عطري غريب در هوا و نهيب حسي قريب. نزديكي ماهي بي انتظار شنيدن اذان غروب، دور از آنجا كه بي مايگاني به تباهي اش مي برند. هنوز آنچه در خونم جاري است آرامشي عميقتر از آ رامش يادش به ارمغان دارد
در حركت برگها هوايي جاري است
در دخمه دل نور خدايي جاري است
در بستر خشكيده اين رود هنوز
باريكه آب بي صدايي جاري است
<$BlogItemCommentCount$> Comments:
<$BlogCommentBody$>
<$BlogItemCreate$>
<< Home