باز زمزمه نامي بر لبانم جاري است. نامي كه نشان از حضوري است بي انتها كه نميدانم به اوجم خواهد برد يا به سقوطم خواهد كشاند؟ در هر دوحال براي مدتي احساس رها شدن و پرواز را مي چشاندم. گر به اوجم مي برد براي هميشه و گر به سقوطم مي كشاند هنوز احساس شيرين معلق بودن وجود دارد.... و تنها زمزمه نام اوست كه مرا به روياهاي دست نيافتني ام مي كشاند. روياهايي كه نمي دانم چيستند، اما مي دانم كه چه نيستند. .. و باز با يادش مي نويسم
اي نام تو آميخته با حرم سكوت
اي ياد تو در زمزمه محو قنوت
تا عطر تو در هبوط من جاري شد
معراج شد آن هبوط در اين برهوت