Sunday, May 28, 2006

همسفر

....مي دانم دور است. به فاصله ساعتها، روزها ماهها و شايد هم سالها. ...و همچنان دل نگران خيره بر در .....
هرچند ز دوريت خبر داشت دلم
چشمي نگران به سوي در داشت دلم
من بار سفر نبسته بودم اما
اميد حضور همسفر داشت دلم