Wednesday, July 07, 2010

بازی زندگی

یک سال، دو سال، سه سال .... می گذرند سال ها و در پس غبار خاطره ها در می یابی که زندگی در جریان هنوز با بازیگران و نقش ها یی تازه یا تغییریافته
چون باد که می دوید در گیسویت
ای کاش که غرق می شدم در مویت
چون اشک که گونه تو را می بوسید
ای کاش که بوسه می زدم بر رویت
...هرچند که بوسیدن را نیز سالهاست از یاد برده ام