Tuesday, April 30, 2013

حضور

... زبانم بند می آید از حضوری بی ریا  ... سیراب می شوم از رویایی که با آن زنده ام سال هاست ...

مبهوت شدم ز شوق لالم کردی
آلوده شدم  باز زلالم کردی
هرچند دوباره دیدنت رویا بود
سیراب ز رویای محالم کردی