Saturday, April 29, 2006

زمستون

به سختی به ياد می آورم که از ارديبهشت هم نه روز گذشت. در هوای بهاری اينجا هنوز هم سرمايی در دل دارم که نمی دانم مانده از زمستان است يا از اين غربت خود خواسته که بهارش چون زمستان سال پیشین خیس از باران است هنوز
اینجا که همه فصلهايش به بهار شبيه تر است، ياد زمستان آرامم می کند! پشت پنجره نشسته ام و غروب بهار را با شنيدن و زمزمه ترانه زمستان -از افشين مقدم - به شب پيوند می زنم
زمستون / تن عريون باغچه چون بيابون / درختا / با پاهای برهنه زير بارون / نميدونی تو که عاشق نبودی / چه سخته مرگ گل برای گلدون / گل و گلدون چه شبها / نشستن بی بهانه / واسه هم قصه گفتن عاشقانه / چه تلخه / چه تلخه / بايد تنها بمونه قلب گلدون / مثل من که بی تو / نشستم زير بارون زمستون / زمستون / برای تو قشنگه پشت شيشه / بهاره / زمستونها برای تو هميشه / تو مثل من زمستونی نداری / که باشه لحظه چشم انتظاری / گلدون خالي نديدي / نشسته زير بارون / گلای کاغذی داری تو گلدون / تو عاشق / نبودی / ببينی تلخه روزهای جدايی / مثل من / که بی تو / نشستم توی رويای رهايی / چه سخته / چه سخته / بشينم بی تو با چشمای گريون /