Saturday, June 25, 2005

بازي دو مرحله اي

مرحله اول: حوزه راي گيري خلوت بود، ولي احساس شركت در انتخاباتي كه تركي در ديوار نچندان استوار اقتدارگرايي بوجود مي آورد دوست داشتني بود. تحريمي كه فراگير نباشد دردي را دوا نمي كند. نكته جالب تعداد زياد كارمندان حوزه راي گيري بود كه ياد آور ادارات ايران بود و پول نفتي كه بهرحال بايد مصرف شود! از راي دادنم خوشحالم، چون نمي خواهم تبديل به آن خارج نشيناني باشم كه بيش از ربع قرن است كه شعار زنده باد و مرده باد و نفي همه چيز تنها كارشان است
مرحله دوم: در مرحله اول به معين و در مرحله دوم به هاشمي راي دادم. هر دوبار هم انتخاب بين بد و بدتر بود. مرحله اول با شوق بيشتر و مرحله دوم با آگاهي بيشتر. به اين مي انديشم كه ارزش صندلي رياست جمهوري يك كشور را كه فردي مانند ماندلا مي تواند آنقدر بالا ببرد چه فرودستاني در كشور ما تا اين اندازه بي مقدار كرده اند
نتيجه اخلاقي: اگرچه ملت ايران لايق اين حكومت نكبت نمي باشد، راه يافته به كاخ رياست جمهوري ويترين بهتري از حكومت است. چهره كريه و افكار منجمد او همخواني بيشتري با سيماي نظام دارد
نتيجه فرا اخلاقي: مثل اينكه آدم مي ميرد اظهار نظر سياسي نكند

Saturday, June 18, 2005

اين هم بگذرد

ديروز با شوق و ذوق رفتيم و راي داديم! فقط يك جاي مساله را درست نفهميده بودم: كسي كه مي خواهد همه قدرت را داشته باشد راي سازي هم مي كند. اين هم بگذرد

Wednesday, June 08, 2005

آخرين روز كارمندي

امروز آخرين روز كارمند يم بود! بعد از ده سال كار در صنعت ترجيح دادم كه استعفا دهم و به درسم توجه بيشتري كنم و مسيرهاي تازه اي را در زندگي تجربه كنم. شادي يك تغيير توام با نگراني از نتايج تصميمي عملي شده احساس غريبي ايجاد مي كند. از ريسكي كه كرده ام خوشحالم

Sunday, June 05, 2005

باران: چهار

و امتداد رفتنش با خطوط باران در هم مي آميزد
آنروز هوا سرد و زمستاني بود
آن فاصله زلال باراني بود
مانند هميشه چشم او مي خنديد
شايد به نگاه من كه پنهاني بود؟