Thursday, February 28, 2008

لالایی

روزها پر شتاب می گذرند و انگار در دورها مانده ام. زمزمه ای مبهم بر لب .... و همچنان مانده ام در توقف گاهی دور و طولانی
ای یاد تو لالایی خواباندن من
آرام ترین زمزمه‌ات، خواندن من
آمیخته در خاطره ای بارانی
ای ساده‌گی‌ات بهانه ماندن من