یادم نیست آخرین باری که با صدای بارن از خواب بیدار شدم. در خواب و بیداری... عطر خاک باران خورده ...عطر و یاد زلالت پیچیده در هوایی که نفس می کشم ... آمیخته می شود با حضور همیشگی ات در لایه های خاطرات ذهن آشفته ام
گلبرگ ترانه بی تو شد پژمرده
بی شور تو شور زندگانی مرده
بیدار شدم صدای باران بودی
بیدار ز عطر خاک باران خورده