Sunday, July 19, 2015
سبزی تو همیشه گرم و تابستانی
هر گوشه ذهن من تویی، پنهانی
از آن همه سالها تو ماندی تنها
آمیخته با خاطره ای بارانی
Wednesday, February 04, 2015
Wednesday, December 03, 2014
بی شور تو شور زندگانی مرده
بیدار شدم صدای باران بودی
بیدار ز عطر خاک باران خورده
Saturday, November 29, 2014
یادت نرود روح نوزای کردی
با حسّ قشنگ عشق، بازی کردی
محراب شدی غرق عبادت گشتم
محراب شدم تو بی نمازی کردی
Saturday, September 27, 2014
رفتی همه ترانه سازی ها رفت
زیبایی عاشقانه بازی ها رفت
شیرینی عشق من دلت را می زد
رفتی و تمام دلنوازی ها رفت
Tuesday, August 12, 2014
با ساز تفنگ و موج، در آتش و دود
با دیده بسته سینه ای درد آلود
در بستر ماسه های ساحل جان داد
لبخند زنان ترانه عشق سرود
Monday, July 07, 2014
ای زمزمه نام تو خاموش ترین
ای یاد غریب تو فراموش ترین
Sunday, May 18, 2014
افسوس که بی بهانه نتوانم خفت
دیدار رخت بهانه خواب من است
بی یاد رخت شبانه خواهم آشفت
Saturday, April 19, 2014
در حسرت دست خیس باران بی تو
ای گمشده بی تو گم شدم دیگر بار
بازیچه دست روزگاران بی تو
Saturday, March 01, 2014
باران شد و باز خیس و نمناکم کرد
با زمزمه و ترنمش پاکم کرد
یادم مانده خاطره بارانی
مانند همیشه شاد و غمناکم کرد
Tuesday, February 04, 2014
غرق در خیال با باد می روی. مثل قاصدکی سرگردان به هر سو. دل می بندی به غنچه ای و دلت می گیرد از دیدن گلی که پژمرده است. می روی تا آنجا که از سرعت باد یا شدت ضربه ساکن شدن از هم بپاشی
آن قاصدکی که باد با خود می برد
بر غنچه مژگان سیاهی برخورد
با باد دوباره قاصدک راهی شد
می دید که غنچه شد گلی و پژمرد
و سالی دیگر گذشت...
Thursday, January 30, 2014
یک گوشه نشسته بی صدا بر بامت
در خلوت دوستانه و آرامت
هر ثانیه از حضور تو آرامش
خود باشم یا آینه ای از نامت
Friday, December 20, 2013
من بی تو میان این بیابانم باز
مبهوت حضور خیس بارانم باز
آرام به خواب تشنه ام باریدی
تقدیم تو باد روح عریانم باز
Saturday, November 16, 2013
آن لحظه ناب را بهشتی دیدم
در سینه محبتی که کِشتی دیدم
انگار حضور بی ریایت را من
بیگانه ز هر بدی و زشتی دیدم
Saturday, October 05, 2013
Sunday, September 08, 2013
حس زلالی باقی می ماند. زمزمه ای بر لب. بیدار هستم یا خوابم هنوز؟ نمی دانم
مانند بهانه بر شب آویخت و رفت
چون سوختن وجود تب دارم دید
مانند تگرگ، رو تب ریخت و رفت
Friday, August 16, 2013
هم صحبتی نوشته هایت مانده
در دیده نیامدی دلم را بردی
بر صافی دل که رد پایت مانده
Saturday, July 20, 2013
باران که همیشه همدم تنهایی است
با عطر تو آمیخته و رویایی است
باران کویر و رد پایی از تو
با یاد تو این کویر هم دریایی است
Wednesday, June 19, 2013
گرمای شبان سرد رویایی من
آشوب تو موج دل دریایی من
آرام بخواب، تا به خوابت آیم
هم صحبت لحظه هایی تنهایی من
... و باز لبریز از حس بی وزنی در مرز واقعیت با مجاز هستم ...
Wednesday, May 22, 2013
همیشه چنان می نمایی که هستی. با تو آن هستم که می نمایم. آرام تر از همیشه...
لبریز ز شور زندگانی شده ام
من با تو زلال و جاودانی شده ام
امروز هر آنچه می نمایم هستم
بر روی زمین و آسمانی شده ام
Tuesday, April 30, 2013
مبهوت شدم ز شوق لالم کردی
آلوده شدم باز زلالم کردی
هرچند دوباره دیدنت رویا بود
سیراب ز رویای محالم کردی
Saturday, March 09, 2013
چنگی به دل خراب زد باز کویر
در خلوت خویش غرق احساسم کرد
نقبی پس این نقاب زد باز کویر
Sunday, February 03, 2013
یک سال گذشت و دست تنهایم گیر
آهسته بیا در این شب طولانی
هم صحبت لحظه های خوبم شد دیر
Sunday, January 13, 2013
دلباخته حرم عبورت شده ام
دلواپس تنهایی دورت شده ام
بازی تخیلی است، یا احساس است؟
اینگونه که دلتنگ حضورت شده ام
Thursday, December 20, 2012
در جمع که بازی غزل خوانی بود
یلدای غریب نیز، مهمانی بود
هم صحبتی زلال، در تنهایی
جایش خالی، این شب طولانی بود
Monday, November 19, 2012
ای حس لطیف! با تو آمیخته ام
چون اشک به دیده تو آویخته ام
هر آنچه ز لذت و محبت دارم
در پای تو با فروتنی ریخته ام
Friday, October 26, 2012
آنجا بروم بگو تو تنها چه کنم؟
من با تو خوشم همین زمین را عشق است
بالا بروم غریب و رسوا چه کنم؟
Sunday, September 30, 2012
با روزه حضور پاک تو شد آغاز
با زمزمه نام توپاییز گذشت
بیدار شدم ز خواب و رویایم باز
Wednesday, August 29, 2012
هرچند كه آیینه رازم بودی
آرامش لحظه نمازم بودی
انگار هوای بی نیازی كردم
هرچند كه تو همه نیازم بودی
Friday, July 20, 2012
چون حس قشنگ عاشقی آمده ای
چون عطر لطیف رازقی آمده ای
انگار که حس کردی می خواستمت
مبهوت شدم دقایقی آمده ای
Monday, June 18, 2012
افتاد ز دست خسته ام فانوسم
انگار کفی ز موج اقیانوسم
این است حقیقتی که عریان دیدم
بیدار شدم دوباره از کابوسم
Sunday, May 20, 2012
با رقص سماع و بانگ یا هو چه کنم؟
من بی تو میان این هیاهو چه کنم؟
بیگانه ز عشق آسمانی هستم
بی عشق تو، ای دو چشم آهو! چه کنم؟
Sunday, April 29, 2012
چشمان تو خلوت زلالی دارد
انگار که جلوه ای خیالی دارد
چشمان تو با حرارتی مثل کویر
شادابی جنگل شمالی دارد
Wednesday, March 21, 2012
دلشوره و آشوب عجیبی دارم
با یاد تو احساس قریبی دارم
آدم شده ام بیا تو حوایم باش
درباغچه ام درخت سیبی دارم
...١٣٩١ هم غریبانه از راه رسید...
Saturday, February 04, 2012
انگار که از همیشه مهجورترم
در آینه هم نمی شناسم خود را
یک سال گذشت و از خودم دورترم
Sunday, January 15, 2012
می رانم و در پی سفر می گردم
بی غصه به گرد دردسر می گردم
مانند تو آمدم برون از لاکم
بازی بکنی به خویش بر می گردم
Wednesday, December 21, 2011
از راه رسیده باز این شام دراز
ماییم پر از خاطره یلدایی
خاموش ولی غرق تمنا و نیاز
Monday, November 28, 2011
آرام حضور خویش را کم کردیم
تا بودن خویش غرق ماتم کردیم
از روزن موریانه در دیواری
بهر نفسی قامت خود خم کردیم
Thursday, October 13, 2011
هم بازی ذهن من! کمی بازی کن
بگذار تو را غرق محبت سازم
با بازی عاشقانه هم سازی کن
Thursday, September 01, 2011
عطر تن تو چو خاک باران خورده
آرام به خاطرات دورم برده
یادآور پاکی و زلالی هایی
یادآور شادی دلی افسرده
Sunday, August 28, 2011
Friday, July 29, 2011
آرام به جستجوی تو آمده ام
ای دوست به عشق روی تو آمده ام
محتاج حضور دلنشینت هستم
این بار منم که سوی تو آمده ام
Saturday, June 25, 2011
در پهنه آسمان شهابی دیدم
تا خواستم آرزو کنم یک لحظه
بیدار شدم! عجب سرابی دیدم!
Tuesday, May 31, 2011

Sunday, May 15, 2011
احساس منم تو شعر نابی یا نه؟
غرق عطشم بگو تو آبی یانه؟
در جاده ای که سوی تو می آید
مقصود تویی بگو سرابی یا نه؟
Friday, April 01, 2011
Wednesday, March 09, 2011
Friday, February 04, 2011
Wednesday, January 26, 2011
Wednesday, December 22, 2010
Saturday, November 27, 2010
Sunday, October 10, 2010
Thursday, September 09, 2010
آیینه واژه های عریانم باش
آلوده ترین عاشق دنیایم من
با دست نوازشی چو بارانم باش
Monday, August 16, 2010
من عاشق آن دیده زیبای تو ام
دل باخته قامت رعنای تو ام
امروز اگر در غم تو می گریم
هم صحبت تنهایی فردای تو ام
Wednesday, July 07, 2010
Wednesday, June 23, 2010
ای لختی روح خسته ام را دیده
ای بغض دل شکسته ام را دیده
آغوش مجازی مرا حس کرده
حرم نفس گسسته ام را دیده
..... و در مرز حقیقت و مجاز هنوز احساس بی وزنی می کنم ....
Monday, May 24, 2010
چون فصل بهار هستی و پاییزم
تو سبز و من ز شاخه ها می ریزم
بر باد نشسته سوی مرگم اما
در بند گذشته ای هوس انگیزم
Tuesday, April 20, 2010
از اوج نمانده حس خوبی یادم
ناخواسته پشت پا زدی افتادم
حالا که ز ابرها جدایم کردی
سرمست ز لذت سقوط آزادم
Saturday, March 20, 2010
دنبال چه چیز دم به دم می آید؟
دنبال خودش یا که خودم می آید
من گم شده ام! بیا مرا پیدا کن
Thursday, February 25, 2010
مرغ دگر به پاسخش آمد و اينچنين
جنگل پر از نوای هزاران پرنده شد
ز آن سيل صد نوا
ز آن جوشش ترانه که بر شد به آسمان
روياي رنگ رنگ قناری به هم شکست
در کنج اين قفس
تنها صداي قناری تنها ترانه اش
غم نامه اسارت
آواز گمشده فرياد جنگل است
Thursday, February 04, 2010
در آینه خیال، لبخندم نیست
در دیده نگاه آرزومندم نیست
بر برف، نشان پا نمی جویم من
ترسی ز گذار عمر اسفندم نیست
Monday, January 25, 2010
انگار که ریشه داشت از روز نخست
باران محبتی که آبش می داد
آهسته حضور بی صدایش را شست
Monday, December 21, 2009
با یاد تو ایستاده بودم به نماز
یلدا شد و طولانی آن راز و نیاز
انگار که سهمم از حضورت این است
یک سجده طولانی و قلبی پر راز
Monday, November 02, 2009
Thursday, October 08, 2009
می شود زیبا دید آنجا را که زیبا دیدن را آموخت. بعد از شش سال دیدار دوباره اش چه زود گذشت. گویی یافتم همه آنچه می خواستم را و دیدم همه آنها را که دلتنگ دیدارشان بودم. خواب هستم یا بیدار نمی دانم
در چشم تو عمق راز خود را دیدم
انگار همه نیاز خود رادیدم
پر رازترین سجده خود را رفتم
آرام ترین نماز خود را دیدم
Saturday, September 12, 2009
و می روم به آنجا که تکه های گم شده وجودم سال هاست صدایم می کنند
کودکی، ... خاطراتی سربی ... بارانهایی افقی! ... و نگاهی زخمی! ...... رعد ... رگبار ... و بوی باروت! ...... و گلی سرخ ... که بر سینه او می روید! ...... فوج رگبار ... که خون می شوید! ...... غسل باران ... کفنی از کف ... بر شانه امواج روان! ... گریه ام می گیرد ... می ترسم! ...... نکند گریه من سرخی لبهای تو را پاک کند
و می آیم
Thursday, August 27, 2009
Wednesday, July 29, 2009
Saturday, June 20, 2009
اين سرزمين من چه بی دريغ بود
ای سرزمين من
Sunday, June 14, 2009
این ترس که بسته دست و پای من و تو
این نعره که پوشانده صدای من و تو
ترسم که چو مرداب، شبی با نعشش
آلوده کند عطر هوای من و تو
Friday, June 12, 2009
درست یک ساعت در صف رای ایستادیم. دوره قبل تنها چهار نفر همزمان با ما برای رای دادن آمده بودند. با توجه به آمار اعلام شده به نتیجه انتخابات اصلا خوش بین نیستم. این به معنی باور اعداد اعلام شده نیست. در انتخابت ۷۶ که هنوز ماشین رای سازی سیستماتیک به کار نیفتاده بود، ۶-۵ میلیون رای تقلبی برای ناطق ساخته بودند. با ماشین رای سازی فعلی و مراکز اجرایی و نظارت آکنده از متقلبان بی اخلاق، بی صداقت و بی شرافت، بالا پایین کردن اعداد و جعل ۱۵-۱۰ میلیون رای نباید چندان سخت باشد. برای کسانی که با وقاحت بی مثال در سخنرانی و مناظره تلوزیونی آمار را بالا پایین می کنند شرمی از بالا پایین کردن آمار در اتاق دربسته انتخابات کشور هست؟ آیا نگران کره شمالی و زیمبابوه شدن باید بود؟
پی نوشت بعد از ۱۲ساعت: دقایق در کابوس می گذرد. بختک افتاده بر قدرت جز وقاحت مفهومی را نمی فهمد. توانایی فهمش را ندارد سالهاست. این آخرین انتخابات قابل شرکت بدون نظارت بین المللی بود
Saturday, May 23, 2009
Tuesday, April 28, 2009
Friday, March 20, 2009
Tuesday, February 03, 2009
Saturday, January 31, 2009
Sunday, December 21, 2008
Thursday, November 20, 2008
Monday, October 13, 2008
Wednesday, September 24, 2008
Sunday, September 21, 2008
Monday, August 11, 2008
نیمه شب که ناله های دردناک-------- می شود شنیده از درون بند
نیمه شب که خسته از هجوم درد------- بر زمین سرد بند، خفته اند
.........
پشت میله های یک دریچه، باز------- کرکسی که از فرود، خسته است
مرغهای بی قرار عشق را----------- بزدلانه در کمین نشسته است
.........
لحظه های مرگ و لحظه های عشق--- در وجود هم تنیده می شود
سرخ از گلوی عاشقان صبح-------- لحظه ای دگر سپیده می شود
* * *
باز هم سپیده سحر دمید------------ باز هم صدای ناله خروس
از درون بند، می رسد به گوش------ باز هم ترانه مرا ببوس
Thursday, July 31, 2008
Wednesday, June 25, 2008
در بازی نا خواسته ای باختمت
هرچند که نزدیک ترینم بودی
بیگانه ز خود شدم که نشناختمت
Saturday, May 17, 2008
خاموش ترین رباعی گفته من
آرامش خاکستری چشمانت
پاشید چو شعله بر دل خفته من
.....
Monday, April 28, 2008
Saturday, March 29, 2008
انگار که بی هیچ دلهره ای خاموش مانده ام. خواب آلوده ام و یا غرق در رخوتی خود خواسته نمی دانم
از دلهره ها خیال آرامی ماند
از هم سخنی سلام و پیغامی ماند
از آن همه لحظه ها که در یادم بود
در خلوت شب زمزمه نامی ماند
Thursday, February 28, 2008
Thursday, January 31, 2008
اشک شوقم را چو باران هر کران خواهم فشاند
حرفهای ساده را از چشمها خواهم نوشت
شعرها را جاودان در سینه ها خواهم سرشت
کینه را از دل به شوق دیدنت خواهم زدود
واژه های پاک چشمان تو را خواهم سرود
شیشه های مات را با شعرها خواهم شکست
در کنار لاله ها از شوق تو خواهم نشست
من تو را مشتاق و پر احساس پیدا می کنم
هر کلامم را ز چشمان تو معنا می کنم
Wednesday, December 26, 2007
Sunday, November 25, 2007
یادی غریب که تلنگری به آرامشی قریب می رساندش. تصویری نه چندان تازه در قاب عکسی قدیمی. زندگی در گذر است همچنان
ای یاد تو آرمیده در آغوشم
آرامش بودن تو را می نوشم
باور نکنی که مانده ای در یادم
باور نکنم که کرده ای مدهوشم
Wednesday, October 31, 2007
در بستر شب ستاره پاشید، گذشت
انگشت نوازشی که در دستش بود
با پنجه سرخ خود خراشید، گذشت
Monday, October 29, 2007
Monday, September 17, 2007
چه خوش است صوت قرآن ز تو دلربا شنیدن
به رخت نظاره کردن سخن از خدا شنیدن
Friday, September 14, 2007
Tuesday, August 28, 2007
چشم انتظار ماهی هستم تا نامت را افطار روزه هایم کنم دیگر بار. تا در دامت بیاسایم دیگربار. تا بازی قدیمی را با ذهنم آغازم دیگربار که سالهاست جز تو کسی هم بازی این ذهن آشفته نیست انگار
هر چند که یک حضور نا محسوسی
هر قدر غریب و دور و نا مأنوسی
با این همه در هجوم این تاریکی
سوسوی امیدبخش یک فانوسی
Sunday, July 29, 2007
سرنیزه های تیز
شاید دو روز دگر پنجه های سرخ
بعید نیست
در جوخه های گریه نگاه من و تو خیس
سوزان اشک، دیده هامان هنوز
شاید برای عاشقان سحر که گلوشان دریده شد
در پیشواز روز
روزی که صبح صادق آن پشت تیرگی
Wednesday, June 27, 2007
Thursday, May 24, 2007
Friday, April 27, 2007
با حرمت اعتماد بازی کردیم
در خلوت پر گناه خود ساخته ای
تصویر تو را شبیه سازی کردیم
Tuesday, March 20, 2007
چشم به راهش دل نگران پرستوهایی که هنوز سرگردانند. از راه خواهد رسید ساعاتی دیگر و انتظارمان را پاسخ خواهد داد
لبریز هوا ز عطر شب بو شده است
انگار دلم منتظر او شده است
از راه دوباره می رسد آهسته
وقتی همه جا پر از پرستو شده است
Sunday, February 04, 2007
Friday, January 26, 2007
Tuesday, December 19, 2006
Wednesday, November 29, 2006
Saturday, October 28, 2006
Saturday, September 30, 2006
Tuesday, August 29, 2006
Sunday, July 30, 2006
Friday, June 30, 2006
Sunday, May 28, 2006
Saturday, April 29, 2006
زمستون / تن عريون باغچه چون بيابون / درختا / با پاهای برهنه زير بارون / نميدونی تو که عاشق نبودی / چه سخته مرگ گل برای گلدون / گل و گلدون چه شبها / نشستن بی بهانه / واسه هم قصه گفتن عاشقانه / چه تلخه / چه تلخه / بايد تنها بمونه قلب گلدون / مثل من که بی تو / نشستم زير بارون زمستون / زمستون / برای تو قشنگه پشت شيشه / بهاره / زمستونها برای تو هميشه / تو مثل من زمستونی نداری / که باشه لحظه چشم انتظاری / گلدون خالي نديدي / نشسته زير بارون / گلای کاغذی داری تو گلدون / تو عاشق / نبودی / ببينی تلخه روزهای جدايی / مثل من / که بی تو / نشستم توی رويای رهايی / چه سخته / چه سخته / بشينم بی تو با چشمای گريون /
Monday, March 20, 2006
Saturday, February 04, 2006
کو نغمه جاودانه اي در اين شب؟
بغضي است خموش و بي صدا در جانم
بي عاشقي و بهانه اي در اين شب
۷۲/۱۱/۱۵
Sunday, January 29, 2006
Tuesday, December 27, 2005
Monday, December 19, 2005
Saturday, November 19, 2005
Sunday, October 16, 2005
Thursday, September 29, 2005
دوباره مي رسد از راه، عطر پاك و غريبش
Wednesday, September 21, 2005
... و ناگاه
Wednesday, September 14, 2005
طعم محبت دارد
طعم تلخ تنهايي شايد؟
آنها را در دستم مي گيرم
و تو بر مي خيزي
اشک من فاصله تا يک باور
نکند چشم تو هم تر باشد
باز هم خيره چشمان سياهت هستم
حرف بزن
...با تو حالا مي فهمم که چقدر
بي تو تنها بودم
خرداد ۷۴
Thursday, September 01, 2005
بعد از تو تمام جمعه ها باراني است
Monday, August 08, 2005
بي بارش ابر، روز غمناكي بود
تصوير زلال ياد تو خاكي بود
تا خاطره از غبارها پاك كند
بر ديده من پرده نمناكي بود
Tuesday, July 19, 2005
امروز من و حضور باران آنجا
جمعند تمام سوگواران آنجا
هرچند شروع اندكي طول كشيد
امروز من و خطوط پايان آنجا
Saturday, June 25, 2005
Saturday, June 18, 2005
Wednesday, June 08, 2005
Sunday, June 05, 2005
Saturday, May 28, 2005
اي نام تو آميخته با حرم سكوت
اي ياد تو در زمزمه محو قنوت
تا عطر تو در هبوط من جاري شد
معراج شد آن هبوط در اين برهوت
Sunday, May 22, 2005
حتي در رويا نيز تصور چنين صحنه اي را نكرده بودم
گوشه هايي از راه در ميان گلهاي زرد وحشي شقايقهاي نارنجي آمدن بهار را فرياد مي زنند.
انگار بهار آمده اين بار
امروز گل شقايقي ديدم
هرچند كه بي تو در سكوتي تلخ
احساس بدي ز عاشقي ديدم
پر بود هوا ز رنگ پروانه
پروانه تمام راه پر ميزد
انگار به خاطرات دورم نيز
چون حافطه اي قريب سر مي زد
.....
Sunday, May 08, 2005
Wednesday, April 13, 2005
و ناگاه در چشمش نگاه حبس مي شود....
در چشم تو تا نگاه شد زنداني
آرام پس از تبسمي طولاني
تصوير تو با خطوط باران آميخت
Sunday, April 10, 2005
Wednesday, April 06, 2005
عيد آمد و خانه رنگ ديدار نداشت
عيدانه بدون تو خريدار نداشت
در عرش خدا نشست در تنهايي
انگار خداي ما خدايار نداشت
Monday, March 21, 2005
برف
نقش قدمهاي کوچکت
همزاد خوب من
دست مرا بگير
تا گرمي دستانمان يکي شود
تا لحظه هاي سياه من و تو محو
در خاطرات زلال کودکي شود
دستان کوچکت
همبازي دست زمخت کيست؟
قلب مرا دست تو بيتاب مي کند
دست مرا بگير
تا برف مانده است
مي ترسم از بهار
که خاطرات تو را آب مي کند
مي ترسم از بهار
که خاطرات تو را آب مي کند.